خدا رحمت کند میرزا قلیخان را، پیرمرد جهان دیدهای بود وقتی که کسی در حضورش اظهارنظر یا پیشنهادی اجرا نشدنی، بیمطالعه و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود میداد پوزخندی میزد و دستی به ریشش میکشید و میگفت: بلند شو عمو! خیلی از قضیه پرتی! اگر زنده بود و پیشنهاد دکتر نوبخت پیرامون امانت دادن طلا و زیورآلات گرانقیمت و پول و ارز سرگردان مردم به دولت را میشنید، دستی به ریشش میکشید و پوزخندی میزد و میگفت: بلند شو عمو! خیلی از قضیه پرتی! میفرمایید چرا؟ عرض میکنم: اول اینکه بعضی از مردم دوتا قوطی کنسرو و دو تخته پتو و چند دست لباس و چند تومان کمکهای نقدی خود برای زلزلهزدگان را دستتان ندادند حالا توقع دارید پول طلای بیزبانشان را بدهند شاید فکر کنند بعد که خواستند پس بگیرند آیا گفته نمیشود عدهای از خدا بیخبران اختلاس فرموده و پاشنه گیوه را هم کشیده و در رفتهاند؟ دوم اینکه نام «مردم» را که میبرید آیا منظورتان طبقه متوسط جامعه است چون آن گروه قبلاً منقرض شده و به شکل فقیر و زیر خط فقر درآمدهاند و فقرا هم که خود میدانید چه بر سرشان آمده است؟ اگر اینها ارز و طلا داشتند که دیگر مردم نبودند، آقایان و آقازاده بودند این طبقه هم که اهل «دادن» نیستند از طائفه «گرفتن» هستند!!
سلطانالآیینه بعد از خواندن این طنز تلفنی گفت: زباندراز! عموجان! تو علاوه بر اینکه از قضیه پرتی، پرت و پلا هم مینویسی! چه کنم؟ همگی را به خدا میسپارم.
زباندراز
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 15,مه,2024